دیالوگ: هیس! دخترها فریاد نمی زنند

ساخت وبلاگ

طناز طباطبایی

شیرین (طناز طباطبایی): همیشه فکر می کردم، گذشته یک نقاشیه که هیچ مداد پاکنی همراش نیست، ولی من اشتباه می کردم، من داشتم کم کم سعی می کردم همه چی رو ببخشم،همه چی رو فراموش کنم، حتی بدی ها رو فراموش کنم،اما نشد، نتونستم نبینم، نتونستم نشنوم،نتونستم…

اون مرد، دخترک رو دنبال خودش می کشید، دخترک جیغ می کشید، فریاد می زد، التماس می کرد،ولی هیچ کسی صداشو نمی شنید…مرد می گفت: هیس!

صدای دختر تو گوشم فریاد می کشید، صدای التماس های آشناش…می خواستم بی توجه به صدا برم پیش مردی که عاشقش بودم و زندگیمو بکنم، برای یکبار، برای یکبار، طعم خوشبختی را حس کنم، ولی نتونستم. دخترک التماس می کرد، نتونستم از التماس های دخترک بگذرم، نتونستم، نتونستم… حالا شما میگید از خودم دفاع کنم؟ از کی دفاع کنم! از یه جسد! من کشته شدم، وقتی که هشت سالم بود کشته شدم، اما هیچکس دنبال قاتل من نگشت، هیچکس…

هیس! دخترها فریاد نمی زنند ۱۳۹۱- پوران درخشنده


برچسب‌ها: دیالوگ هیس, دخترها فریاد نمی زنند, طناز طباطبایی, پوران درخشنده
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۶ساعت 15:38  توسط سارا فاطمی  | 
دیالوگ: عصر یخبندان...
ما را در سایت دیالوگ: عصر یخبندان دنبال می کنید

برچسب : دیالوگ,دخترها,فریاد, نویسنده : filmkhaneh بازدید : 165 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 1:36